محمد درباره اینکه خدای حقیقی کیست، بسیار مغشوش بود. در آن روز به پشت بام خانه اش رفت و بدین صورت دعا کرد: «خداوندا هر کسی چیزهای مختلفی در مورد اینکه تو کیستی می گوید ولی من می خواهم حقیقت را بدانم پس به من بگو چه کسی حقیقت را می گوید» او از پشت بام پایین آمد و تلویزیون خود را روشن کرد و همینطور که کانالها را عوض میکرد، متوجه کانال محبت شد که در حال پخش فیلم عیسی بود. او از اینکه خداوند جواب دعایش را بدین سرعت داده که عیسی خداوند است، بسیار متعجب بود. سپس بدین صورت دوباره دعا کرد: «عیسی، اگر تو حقیقتا خداوند هستی، لطفا کسی را برایم بفرست که این را به من بگوید؛ در همان لحظه تلفنش زنگ خورد و یکی از مشاوران شبکه با او تماس گرفت تا درباره عیسی با او صحبت کند. او در حالیکه گریه می کرد دعا کرده و عیسی را به عنوان خداوند و نجات دهنده خود پذیرفت.
داستان واقعی بوده ولی به دلایل امنیتی اسامی و مکانها تغییر کرده است.
برای برقراری ارتباط با مشاوران شبکه محبت روی این لینک کلیک کنید.